اي همه خوبي در آغوش شما

شاعر : سنايي غزنوي

قبله‌ي جانها بر و دوش شمااي همه خوبي در آغوش شما
در ميان لعل خاموش شمااي تماشاگه عقل نور پاش
بر کران چشمه‌ي نوش شماوي امانت جاي چرخ سبز پوش
بنده‌ي آن خواب خرگوش شماآهوان در بزم شيران در شکار
بوي شمشاد قصب پوش شماآب مشک و باد عنبر برد پاک
جوشن مشکين پر جوش شماکار ما کردست در هم چون زره
آن لب نوشين مي نوش شماچند خواهد گفت ما را نوش نوش
اي به بي هوشي همه هوش شماچندمان چون چشم خود خواهيد مست
همچو او حيران و مدهوش شماصد چو او در عاشقيها باشدي
اي سنايي حلقه در گوش شماحلقه چون دارند بر چشمش جهان
با چنين ياري فراموش شماچون سنايي عاشقي تا کي بود